شهید سلیمانی یک نابغه نظامی بود، اما همه موفقیتهای شهید سلیمانی، مرهون نبوغ نظامی وی نبود. او تمام نیروی فوقالعاده خود را (شامل شجاعت، نترسی، اراده پولادین، صبوری در برابر سختیها، تاکتیک جنگی، نبوغ سیاسی و نظامی، داشتن طرحها و ایدههای بدیع در برابر دشمن و...) که پیروزیهای بزرگی به بار آورد، مرهون عنایات خدای متعال، امدادهای غیبی و توسل به حضرات معصومین(ع)، رابطه عاشقانه با ارواح مطهر اولیای الهی بهخصوص حضرت زهرا(س) میدانست.
ایشان در سخنانی با موضوع امداد غیبی حضرت زهرا(س) در جنگ ۳۳ روزه حزبالله با اسرائیل گفت: تا روز ۲۷ و ۲۸، خیلی در سختی و دشواری قرار داشتیم اما از روز بیست و هشتم، جنگ برعکس شد (ما از این صحنهها در دفاع مقدسمان زیاد دیدیم) از عوامل بر حق بودن خودمان در جنگ، روحیاتی بود که از رزمندگانمان بروز میکرد که بیشتر شباهت به حالت سیر و سلوک و برداشتن حجابها داشت. سخنانی میگفتند ورای حجابها و پردهها. در آن کوران سخت جنگ یکی از برادران حزبالله که اهل تدین و تشرع است و مسئول هم بود، در حالتی که به تعبیر خودش حالت خواب نبود، گفت: دیدم یک بانویی با دو بانوی دیگر در کنارش آمدند. حس کردم ایشان حضرت زهرا(س) است. به عربی به ایشان گفتم: ببین وضعیت ما را که چگونه است؟ حضرت فرمود: درست میشود.
اما مُصِر بودم از ایشان چیزی بگیرم، ایشان دو مرتبه فرمودند: درست میشود و وقتی اصرار من را دیدند یک دستمالی را تکان دادند و فرمودند: تمام شد. یک لحظه بعد، یک هلیکوپتر اسرائیلی را با موشک زده و پس از آن سقوط رژیم شروع شد. یعنی زدن تانکها و پیروزی حزبالله لبنان نقطه عطف و نقطه پایانی شد بر تصور هجوم رژیم صهیونیستی در بعد از آن به لبنان. این تصور تا به امروز وجود دارد و به نظرم به سادگی غیرقابل رفع است. پس از جنگ ۳۳ روزه راهبرد بنگورین در جنگ پیشدستانه و هجومی رژیم صهیونیستی آرام آرام تبدیل شد فقط به راهبرد دفاعی. (صدا وسیمای جمهوری اسلامی ایران، پایگاه سخنرانی مذهبی (ایران صدا)
آری حاج قاسم، خود را فدایی اهل بیت(ع) میدانست. او حتی تنها خانهای را هم که در کرمان ساخت به فاطمیه تبدیل کرد تا ذکر نام حضرت زهرا(س) زینتبخش زندگی او و خانوادهاش شود.از دیگر لایههای معنویت شهید سلیمانی میتوان به موارد ذیل اشاره نمود:
مجاهدت درونی برای اخلاص
ایمان به حقایق دین (مثل عقیده به یگانگی خداوند، رسالت انبیا و ولایت ائمه اطهار(ع) و معاد و...)؛ زندگی افتخارآمیز حاج قاسم سلیمانی، مملو از جلوههای ایمان راستین وی به تعالیم دینی است. این عبارات، آخرین دستنوشته شهید سلیمانی است که از ایشان به یادگار ماند و یادآور اوج اخلاص و صفای باطن اوست. ایشان به محضر پروردگار عرضه میدارد: اِلهِی لاتَکِلنِی؛ خداوندا مرا بپذیر، خداوندا عاشق دیدارتم، همان دیداری که موسی را ناتوان از ایستادن و نفسکشیدن نمود، خداوندا مرا پاکیزه بپذیر.
ایشان به اندازه خودشان به آن قلب سلیم و نفس مطمئنه رسیده بودند، تمایلات مختلف و دنیاگرایی و مجذوب عناوین مختلف شدن در عرصههای مختلفی از انقلاب، برخی را درگیر خود کرد اما ایشان درگیر این قید وبندها نبود و به دنبال حقیقت دیگری بود و این حقیقت را در ازخودگذشتگی و وصل شدن به خداوند میجست. این برکات جز براساس آن مجاهدتهای درونی عاید شخص نمیشود.
شهید سلیمانی به دلیل عقیده جازمی که به ائمه(ع) داشت تلاش میکرد در حد توان، رهنمودهای آنان را عملی سازد. بر اساس روایتی، امام صادق(ع) فرمود: چون مؤمن بمیرد و ۴۰ تن از مؤمنان بر جنازه او حاضر شوند و بگویند: اللَّهُمَّ إِنَّا لَا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَیْراً وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنَّا، خدای تبارک و تعالی میفرماید: إِنِّی قَدْ أَجَزْتُ شَهَادَتَکُمْ وَ غَفَرْتُ لَهُ مَا عَلِمْتُ مِمَّا لَا تَعْلَمُونَ. من گواهی شما را پذیرفتم و آنچه را من از او میدانم و شما نمیدانید آمرزیدم(شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص: ۱۶۵، مجلسی، بحار الأنوار: ج۷۸، ص: ۳۷۶). ایشان با توجه به چنین عقیدهای، در حضور جمعی از مؤمنان بهخصوص رزمندگان اسلام میگوید: من برای یاران شهیدم هنگام دفنشان از مردم برای خوبی آنها شهادت میگرفتم. اینک من از شما میپرسم آیا درباره من نیز گواهی میدهید؟ آیا من در ذهن شما آدم خوبی هستم یا خیر؟ همه حاضران شهادت میدهند و با صدای بلند میگویند: بلی شما را انسان خوبی میدانیم. ایشان پس از اقرار حاضران میگوید: از خداوند میخواهم آن زمان که همه باطنها آشکار میشود (یَومَ تُبلَی السَّرائِر، سوره طارق آیه ۹) و آن زمان که همه مردم سراسیمه به عرصات محشر میآیند تا نتیجه اعمال خود را ببینند این شهادت شما را بپذیرد.
پرهیز از امور دنیایی
حب مال، مقام، شهرت و دیگر جلوههای جذاب دنیایی در نظر عارفان سالک، سد راه خدا هستند. امام سجاد(ع) در فرازی از دعای عرفه خود، از پروردگار عالم درخواست میکند موانع تقرب و وسیلهجویی را از سر راه ایشان بردارد: وَ انْزِعْ مِنْ قَلْبِی حُبَّ دُنْیَا دَنِیَّةٍ تَنْهَی عَمَّا عِنْدَکَ، وَ تَصُدُّ عَنِ ابْتِغَاءِ الْوَسِیلَةِ إِلَیْکَ، وَ تُذْهِلُ عَنِ التَّقَرُّبِ مِنْکَ.... (الصحیفة السجادیة، ص: ۲۲۶) خداوندا، برکن از دل من محبت این جهان سفله را که راه مرا از دست یافتن به خیراتی که در نزد توست میبندد و چون میخواهم به سوی تو آیم سد راه من میشود و از تقرب به درگاه تو غافل میگرداند.
حاج قاسم سلیمانی به شدت از گرایش به امور دنیایی پرهیز داشت. پور محمدی، مدیر سابق شبکه سوم سیما و مشاور رئیس سازمان صداوسیما میگوید: ایشان آدم گمنامی بود و اصلاً نه میگذاشت و نه دوست داشت کسی به سراغش برود؛ اجازه نداد سخنرانی و خاطراتش از دوران دفاعمقدس و دلاورمردیهایش در مقوله مقاومت را ضبط تلویزیونی کنند. چند بار درباره لشکر ۴۱ ثارالله به خدمت ایشان رسیدیم تا فیلم سینمایی و سریال ساخته شود و حتی باقیماندگان از لشکر ۴۱ ثارالله هم میخواستند ایشان برای اینکار موافقت کنند؛ اما ایشان اجازه نمیدادند و با بهانههای مختلف از ما میخواستند به ماههای دیگر موکول شود یا میگفتند بروم سوریه و برگردم و به هیچ عنوان نمیخواست این اتفاق بیفتد؛ چون به خودش مربوط میشد، دنبال گمنامی بود و از مشهور شدن پرهیز میکرد.
در جستوجوی خلوت برای مناجات
امام سجاد(ع) در فرازی از دعای عرفه خود، از پروردگار عالم درخواست میکند خلوت برای عبادت و توفیق مناجات با خودش را به ایشان ارزانی بدارد: وَ زَیِّنْ لِیَ التَّفَرُّدَ بِمُنَاجَاتِکَ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ هَبْ لِی عِصْمَةً تُدْنِینِی مِنْ خَشْیَتِکَ... (الصحیفة السجادیة، ص: ۲۲۶) خداوندا، تنهایی در شبها و روزها را و مناجات با خودت را در دل من بیارای. مرا عصمتی بخش که به خشیت تو نزدیک گرداند .مناجات و راز و نیاز حاج قاسم با آفریدگار یکتا و عبادتهای عارفانه ایشان یکی دیگر از توسلات و عوامل قرب او به پروردگار متعال محسوب میشود. به گفته حجتالاسلام سعادت (نماینده سابق ولی فقیه در نیروی قدس سپاه) شهید سلیمانی هیچگاه نماز شب را ترک نکرد و همیشه یک ساعت پیش از اذان صبح بیدار و مشغول عبادت میشد؛ نماز شبهای حاج قاسم سرشار از گریههای عاشقانه و عارفانه بود بهگونهای که دعای ابوحمزه ثمالی را از حفظ میخواند و به درگاه خداوند ناله میکرد.
خدمت به خلق، راه تقرب به خدا
بر اساس تعالیم نورانی دین اسلام، نیکی و خدمت به مردم یکی از عوامل تقرب به خداوند است. امیرالمؤمنین علی(ع) در نهجالبلاغه فرمود: إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَی اللَّهِ الْإِیمَانُ بِهِ... وَ صَنَائِعُ الْمَعْرُوفِ... همانا بهترین چیزی که انسانها میتوانند با آن به خدای سبحان نزدیک شوند ایمان به خدا و... کارهای نیکوست... (شریف رضی، خطبه ۱۱۰). شهید سلیمانی همواره در خدمت مردم بود و با تمام وجود به مردم عشق میورزید. در یکی از سخنرانیهایش (که فیلم آن موجود است) میگوید: دست و پای این مردم را باید ببوسد؛ انسان، حتی ببوسی هم کار مهمی نکردی. ایشان یکی از عوامل مهم موفقیت مردم را در اتحاد میدانست. در یکی از سخنرانیهایش (که فیلم آن موجود است) توصیه میکند به ضرورت شناخت دشمن و یکی بودن حرف در برابر دشمن تا مثل سپاه علی(ع) -که با دیدن قرآن بر سر نیزهها، گرفتار اختلاف شد - ما اختلاف پیدا نکنیم ما باید از آنها عبرت بگیریم.
جهاد در راه خدا و بندگی مجاهدانه
امیرمؤمنان حضرت علی(ع) جهاد در راه خدا را قله بلند اسلام و یکی از عوامل قرب انسان به پروردگار معرفی نمود. «وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِهِ فَإِنَّهُ ذِرْوَةُ الْإِسْلَامِ» (شریف رضی، خطبه ۱۱۰). بدین جهت علی(ع) خودش همواره در آرزوی شهادت بود: «وَ اللَّهِ لَوْ لَا رَجَائِی الشَّهَادَةَ عِنْدَ لِقَائِی الْعَدُوَّ وَ لَوْ قَدْ حُمَّ لِی لِقَاؤُهُ لَقَرَّبْتُ رِکَابِی ثُمَّ شَخَصْتُ عَنْکُمْ» (شریف رضی، نهجالبلاغة خطبه ۱۱۹)؛ به خدا سوگند اگر به وقت برخورد با دشمن- اگر برخوردش مقدر باشد- امید شهادت نداشتم بر مرکب خود قرار میگرفتم و از شما جدا میشدم. شهید سلیمانی در راه دفاع از اسلام و حیثیت مسلمین، سر از پا نمینشناخت و منتظر شهادت در راه خدا بود، همان مرگی که در نگاه علی(ع) اکرم الموت و شیرینتر از عسل است. (شریف رضی، نهجالبلاغه خطبه ۱۲۳)
البته سلیمانی، همان وقت هم که زنده بود در زمره شهدا بود. رهبر معظم انقلاب هنگام اهدای درجه سپهبدی به ایشان تصریح کردند: «آقای سلیمانی شهید زنده است». شهید سلیمانی را باید به عنوان نماد آزادمنشی و بندگی مجاهدانه در بین نسل کنونی و نسلهای آینده ثبت و ضبط کرد تا تاریخ این مرز و بوم به خود ببالد، چنین اسطورهای از پرورش یافتگان مکتب خمینی کبیر(ره) است که این گونه دنیا را تکان داد.
نظر شما